24.10.2003
امضای پروتکل الحاقی ، یک قرارداد معتبر بین المللی یا امضای عهد نامه ترکمن چای دیگر.
به مناسبت سفر وزیران خارجه سه کشور انگلیس ، فرانسه و آلمان به ایران.
تاکنون نزدیک به 80 کشور جهان قرارداد پروتکل الحاقی را پذیرفتند و آن را امضا کردند و هیچیک آن را ضد منافع ملی خود تلقی نکردند و هیچگاه مشکلی با سازمان انرژی اتمی نداشتند.
سرانجام پس از هیاهوی بسیار بر سر قرارداد پروتکل الحاقی منع گسترش سلاح های هسته ای از سوی رژیم جمهوری اسلامی با سفر وزرای خارجه سه کشور قدرتمند اتحادیه اروپا انگلیس ، فرانسه و آلمان مقامات رژیم تهران در یک گردش 180 درجه ای حاضر به پذیرش آن شدند .
اعلام این آمادگی از سوی مقامات جمهوری اسلامی دلایل گوناگون دارد که اشاره ای کوتاه به مهمترین آنها در این نوشتار میشود.
رژیم جمهوری اسلامی در طول عمر 25 ساله خود ثابت کرد که هرگز نتوانست از انجام خواسته های مردم در جهت رفا و زندگی بهتر شهروندانش در همه جنبه های اجتماعی ، فرهنگی در سیاست داخلی و ایجاد رابطه با جامعه جهانی بر مبنای دوستی متقابل و حفظ منافع ملی در سیاست خارجیش قدم بردارد .
رژیم جمهوری اسلامی از آغاز به قدرت رسیدن با سیاست سرکوب در داخل و عدم توجه به خواسته های ملت هر روز فاصله اش را از مردم ایران بیشتر کرد و در سیاست خارجی با ایجاد بحران های منطقه ای و دخالت در امور دیگر کشورها که هرگز منافعی برای ایران و ایرانی نداشت کشور را در جامعه جهانی منزوی ساخت و چهره زشتی نه تنها از خود بلکه از مردم ایران برای جهانیان تصویر کرد بطوریکه دنیا در برابر ما بجای دوستی حالت تهاجم گرفته است و اگر برخی از کشورها در برابر جمهوری اسلامی به گونه ای کوتاه آمده اند نه به دلیل دوستی بلکه بخاطر منافع اقتصادی کوتاه مدتشان بوده است .
جمهوری اسلامی با عملکرد 25 ساله اش ثابت کرد در هیچ موردی عقب ننشست مگر زمانی که در برابر فشارهای داخلی و یا خارجی قرار گرفته است ، به بیان دیگر مقامات رژیم جمهوری اسلامی فقط زبان زور را می شناسند و آن را می فهمد.
آخرین نمونه ، تصمیم برای امضای قرارداد پروتکل الحاقی منع گسترش سلاح های هسته ای و توقف همه فعالیتهای غنی سازی اورانیم از سوی دولت جمهوری اسلامی با تمام رجزخوانی ها ، نه دواطلبانه بلکه به اجبار و در برابر فشارهای بین المللی بود . امضای این قرارداد از جانب جمهوری اسلامی نه برای کاهش نگرانی مردم ایران و عواقبی که میتواند گریبانگیر آنها شود بلکه برای کاهش فشارهای همه جانبه بین المللی و حتا از سوی کشورهای اروپایی مانند انگلیس ، فرانسه و آلمان که روابط خوبی در طول تمام این سالها با حکومت ملایان داشتند بوده است .
افق سرنگونی جمهوری اسلامی مدتهاست پدیدار شده است و هر روز میرود روشن تر شود و مقامات جمهوری اسلامی از هر دو جناحش نیز بخوبی این افق روشن یا به بیان دیگر خاموش شدن شعله لزران شمع عمرشان را دیده اند و بر این روی حاضر شدند بار دیگر بسان گذشته تن به هر خفت و ننگی بدهند. با دادن جزایره سه گانه در خلیج فارس تا از بین بردن منافع ملی در دریاری مازندران ، با دادن باج به بیگانگان با فروش نفت ارزان ، تا اجیر کردن مزدوران خارجی برای سرکوب ملت ایران حتا در تظاهرات آرام صنفی و یا هر آنچه که از تصور هر ایرانی میتواند خارج باشد تا بتوانند چند روز بیشتر بر مسند قدرت باقی بمانند .
بی جهت نیست که حتا جناح اصلاح طلب رژیم و در راس آنها جبهه مشارکت پذیرش قرارداد الحاقی منع گسترش سلاح های هسته ای از سوی جناح اقتدارگرای حکومت را در بیانیه ای به ملت ایران تبریک گفت . چنین پذیرشی از جانب حکومت تهران جای هیچ تبریکی نگذاشته است ، زیرا تحت فشارهای بین الملل و هنگامی انجام گرفت که رژیم خود را در تنگنا دیده است . آقای حسن روحانی نماینده ولی فقیه در شورای امنیت امضای این قرارداد را پیروزی برای جمهوری اسلامی خواند . اینگونه پیروزی در جمهوری اسلامی بسیار است . از دست دادن میلیاردها دلار از سرمایه های ملت ایران در نزاع بین ایران و امریکا در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی از اولین پیروزی رژیم بود که سرپرستی گروه ایرانی در دادگاهها را همین آقای بهزاد نبوی نایب رییس کنونی مجلس شورای اسلامی به عهده داشت . شکست ایران در جنگ عراق و کشته شدن چند صد هزار از جوانان برومند کشور و نوشیدن جام زهر توسط خمینی نیز از این دست پیروزی جمهوری اسلامی برای ملت ایران بود ، از دست دادن منافع ملی ایران در دریای مازنداران در برابر کشور کوچک و تازه استقلال یافته جمهوری آذربایجان و سکوت خفت بار رژیم در برابر پشتیبانی روسیه از دیگر کشورهای ساحلی دریای مازندران از پیروزی بزرگ دیگر جمهوی اسلامی بود، به زیر پرسش بردن حاکمیت ایران بر جزایره سه گانه در خلیج فارس نیز نمونه دیگر این پیروزیهاست ، اگر بخواهیم نمونه چنین پیروزی های جمهوری اسلامی را ردیف کنیم و توضیحی کوتاه بر آن بنگاریم خود نوشتاری بس دراز خواهد شد که امید است در آینده بتوانم در نوشتاری اشاره ای بدان داشته باشم .
بر خلاف نظر آقای حسن روحانی پذیرش قرارداد الحاقی نه یک پیروزی برای جمهوری اسلامی بلکه شکست و یک موفقیت بزرگ برای سه کشور اتحادیه اروپا انگلیس ، فرانسه و آلمان بوده است ، اقدام اخیر این کشورها در بازی قدرت با امریکا و حفظ منافع اقتصادی در خاومیانه به ویژه در ایران که موقعیت خاصی برای این سه کشور پس از پیروزی برق آسای امریکا در عراق و در نهایت از بین رفتن و یا کاهش نفوذ و منافع آنها به میران بسیار در منطقه و عراق بود یک پیروزی بزرگ محسوب میشود و به این کشورها نقش تعیین کننده ای در مذکرات آینده اروپا و امریکا بر سر ایران و چگونگی برخورد با رژیم تهران را میدهد . این حرکت سه کشور بزرگ اتحادیه اروپا یک مانور سیاسی در سیاست خارجی اشان در برابر سیاست امریکا و همزمان و موازی با سیاست امریکا در قبال ایران بوده است . امریکا نیز به نوبه خود از این موضوع ابراز خرسندی کرد زیرا در موقعیتی کنونی آن در منطقه نمی تواند به تنهایی همه کارتها را بازی کند ، به میل یا به اجباز تمایل به همکاری با جامعه بین الملل را از خود نشان میدهد. سخن آقای گلیسن مسئول دفتر مطبوعاتی حوزه خاورمیانه وزرات خارجه انگلیس در گفتگوی مطبوعاتی خود در روز پنج شنبه برابر با 23 اکتبر بیانگر موفقیت وزرای خارجه سه کشور اروپا در دیدار با سران جمهوری اسلامی است ، او در این مصاحبه بیان داشت که آنها ، منظور سه کشور انگلیس ، فرانسه و آلمان هیچگونه تضمیمی در مورد کمک به برنامه هسته ای حتا صلح آمیز به ایران نداده اند و این همان پیروزی است که آقای حسن روحانی ادعایش را دارد .به بیان دیگر دیدار وزرای سه کشور قدرتمند اتحادیه اروپا که به دعوت جمهوری اسلامی برای کاهش فشارهای بین المللی به رژیم انجام گرفت به یک تاکید دوباره بر تمام خواسته های آژانس بین المللی انرژی اتمی بدون هیچ پیش شرطی و یادآوری پیامدهای خطرناک آن برای ایران و به ویژه رژیم جمهوری اسلامی بود.
جامعه بین الملل و به ویژه امریکا ضمن استقبال از این عمل جمهوری اسلامی در یک حرکت محتاطانه نتیجه و تصمیم گیریهای بعدی آنها یعنی جامعه جهانی را به اقدام عملی رژیم جمهوری اسلامی مربوط دانست . امریکا در سیاست خارجی خود در قبال جمهوری اسلامی ضمن همراه کردن دیگر هم پیمانانش میخواهد به دنیا ثابت کند تا چه اندازه رژیم تهران بر سر عهد خود باقی می ماند تا در صورت عهد شکنی اینبار نه مانند عراق بلکه آنها را در جنگ علیه رژیم های ترویست پرور به ویژه جمهوری اسلامی با خود داشته باشد.
جناح اصلاح طلب بخوبی میداند که در گردونه قدرت حکومت جایی برای عرض اندام ندارد ، پس بهتر ، در برابر تصمیم جناح اقتدارگرای رژیم تمکین کنند همانطور که جناح اقتدارگرا در برابر خواست جامعه جهانی تمکین کرد و سرتسلیم فرود آورد . جبهه مشارکت بخوبی میداند که ادامه فشارهای جهانی بر رژیم میتوانست بر موقعیت ضعیف آنها در انتخابات اسفند امسال بیش از پیش ضربه بزند . جبهه مشارکت در بیانیه ضد نقیض خود در کنگره پنجم ادامه همان راهی را می پیماید که در چند سال گذشته رفته است . دعوت جبهه مشارکت از نیروهای دمکرات خارج از حاکمیت برای رونق بخشیدن به انتخابات مجلس هفتم از یک طرف و وفاداری و پایبندی به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه از طرف دیگر بیانگر آشکار این تضاد است که توضیح آن در این نوشتار نمی گنجد.
هرچند در میان نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند گروهایی به عدم تمکین قرارداد پروتکل الحاقی منع گسترش سلاح های هسته ای از سوی مقامات رژیم امید بسته بودند ولی قبول این قرارداد شاید بتواند خطر حمله دیگر کشورها ، به ویژه اسراییل که موجودیت خود را بیش از همه در خطر می بیند کاهش دهد . زیرا تاسیساتی که با پرداخت میلیاردها دلار از جیب مردم ایران هزینه شده است میتواند در اثر جنگ طلبی های رژیم از بین برود . تاسیساتی که بهرحال جنبه های مثبت بسیار دارد و میتوان از آن در پیشرفت کشور و ایجاد مشاغل گوناگون و توسعه منطقه ای بهره برداری شود . تاکنون نزدیک به 80 کشور جهان قرارداد پروتکل الحاقی را پذیرفتند و آن را امضا کردند و هیچیک آن را ضد منافع ملی خود تلقی نکردند و هیچگاه مشکلی با سازمان انرژی اتمی نداشتند ، همین چند هفته پیش بود که بازرسان این سازمان برای بازید ناگهانی تاسیسات وارد دانمارک شد و دولت نیز آن را ضد منافع ملی دانمارک تلقی نکرد .
ایرادی برای پذیرش کنواسیون پروتکل الحاقی از سوی مقامات جمهوری اسلامی نیست ، این قرارداد می بایست پیش از اینها مورد قبول و امضا میشد ، پرسش این است که چرا باید گردانندگان رژیم ، کشور را در موقعیتی قرار دهند تا سرانجام در خفت و خواری با دخالت بیگانگان صورت گیرد . امضای این قرارداد اصلا نیازی به این همه سر وصدا و بگیر و به بندها نداشت ، دولت جمهوری اسلامی میتوانست بدون اینکه حساسیت جهانی را بر علیه ایران برانگیزد تا جاییکه اسراییل آشکارا اعلام کند که در صورت احساس خطر تاسیسات هسته ای ایران را یمباران خواهد کرد ، قرارداد را امضا کند . متاسفانه باز به دلیل سیاست بد رژیم و موقعیت اسفباری که ایران در جامعه بین المللی دارد هیچ کشور غربی واکنشی نسبت به اعلام حمله اسراییل به ایران نشان نداد .
یکی از مهمترین دلایلی که مقامات جمهوری اسلامی را وادار کرد تا قرارداد را بپذیرند نداشتن پایگاه مردمی در میان همه قشرهای مردم ایران است . رژیم جمهوری اسلامی آنقدر پشتیبانی مردم ایران را از دست داده است که هیچ امکانی برای عقب نشینی و اجرای خواستهای ملت برای خود نمی بیند ، رژیم هر نوع کوتاه آمدن و امتیاز دادن به مردم را به مثابه یک قدم به مرگ نزدیک شدن می پندارد و البته جز این هم نیست . رضایت مردم ایران و حتا رای آنها دیگر برای رژیم جمهوری اسلامی مهم نیست ، ملت ایران در قاموس رهبران جمهوری اسلامی هرگز جایی نداشتند ، اکنون مسئله برای رژیم بر سر ماندن و رفتن است و سران حکومت کاملا بدان آگاه هستند .